جدول جو
جدول جو

معنی محمد باهلی - جستجوی لغت در جدول جو

محمد باهلی(هَِ)
ابوجعفر محمد بن حازم بن عمرو. شاعری لطیف طبع و کثیرالهجاء بود و جز مأمون عباسی کسی را مدح نکرد و در بصره بدنیا آمد و در همان شهر تحصیل کرد و سپس در بغداد سکنی گزید. در حدود 215 هجری قمری در همین شهر درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 879). و رجوع به البیان و التبین ج 2 ص 255 و 131 شود، سخت دویدن ناقه. بأی. کوشش نمودن در دویدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، عجب. شگفت: و منه قوله عمر فی طلحه (رض) : لولا بأو فیه، بلند گردیدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بأی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَِ)
ابوبکر محمد بن محمد بن اسماعیل طاهری. وی از ابوحفص بن شاهین روایت کرده است. او از خاندان طاهر ذوالیمینین بوده است. (انساب سمعانی ورق 364 ’الف’)
ابوالقاسم عبدالله بن حسین قسامی حنبلی طاهری. وی از ابونصر رسی روایت میکند و منسوب به حریم طاهری است. (انساب سمعانی ورق 364 ’الف’)
یکی از شعرای ایران است. از اوست:
چو ترک سرکش من مایل شراب شود
ز تاب عارض او مرغ دل کباب شود.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
محمد بن حسن. محدث است. (منتهی الارب). محمد بن حسن بن ابی الحسن بن زبالۀ مخزومی مدنی. محدث، از مالک و دراوردی نقل حدیث کند و اهل عراق از او روایت کنند. ابن معین و ابوداود درباره او سخن گفته اند و رشاطی گوید: ناچیز و غیر قابل اعتماد است، زبیر بن بکار و ابوخیثمه نیز از او روایت دارند. (تاج العروس). سمعانی آرد: ابومحمد بن حسن بن ابی الحسن بن زبالۀ مخزومی از مدینه است و از مالک و دراوردی نقل حدیث کند و ابوخیثمه و اهل عراق از او حدیث نقل کنند. یحیی بن معین میگفت: ابن زبالۀ مدینی ثقه نیست و احادیث را سرقت میکند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(هَِ ری ی)
محمد بن احمد بن محمد دندانقانی متولد در 336 هجری قمری و متوفی در 429 هجری قمری مردی عالم و زاهد و واعظ و محدث و از شاگردان ابوعلی زاهر فقیه سرخسی است. وی فقه و حدیث را نزد ابوعلی فرا گرفت و از این روی او و فرزندش ابوالقاسم به زاهری شهرت یافتند. از استاد خود ابوعلی زاهر و جمعی دیگر از مراوزه (مرویان) مانند ابوالعباس احمد بن سعید معدانی و ابوالقاسم بن محمد مفسر نیشابوری نقل حدیث کرده است و فرزند وی ابوالقاسم زاهری و همچنین ابوحامد احمد بن محمدشجاعی و ابوالفضل محمد بن احمد بن ابی جعفر طبسی و دیگران از وی روایت دارند. (از انساب سمعانی). و رجوع به زاهری اسماعیل شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
محمد بن احمد ناتلی. محدث است. (منتهی الارب). محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا
محمد بن ابی معتوج، از مردم باجهالزیت در ساحل و از خرۀ رصفه است، در آن نشو و نما کرده و از شاگردان محمد بن سعید ابروطی بوده است، حاضرجواب و بدیهه گو و شجاع بود و در حق ابوحاتم زینی و هجاء او گفته است:
ابا حاتم سدّ من اسفلک
بشی ٔ هو الشطر من منزلک،
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
باهلی. او راست: کتاب الاصول الخمسه التی بنی الاسلام علیها
لغت نامه دهخدا
ابن ابوالحکم بن مظفر بن عبدالله باهلی اندلسی، مکنی به ابوالمجد و ملقب به افضل الدوله. پدرش ابوالحکم دمشقی از اطبای معروف به ود. ابوالمجد نیز در طب و همچنین علوم عقلی مهارت داشت. طبیب مخصوص ملک عادل نورالدین محمود بن زنگی گردید و ملک عادل ریاست بیمارستان کبیر را که در دمشق ساخته بود بدو واگذار کرد و ابوالمجد علاوه بر معالجه در ایوان بیمارستان به تدریس طب اشتغال داشت و با اطبای آن زمان به مباحثه در مسائل طبی می پرداخت و کتابخانه ای معتبر فراهم آورده بود. وفات وی در دمشق پس از 650 هجری قمری است. (یادداشت لغت نامه)
لغت نامه دهخدا